پیک نیک
چقدر امروز خسته بودم بعداز ظهری خوابیدم اما شما خوابت نمیبرد یه کم برنامه کودک تماشا کردی و بعدش که حوصله ات سر رفت شروع کردی به بیدار کردن من. فدات بشم که انقدر مهربون از خواب بلندم کردی هی نازم کردی دستتای کوچولوت رو روی صورت میزاشتی بوسم میکردی اونم نه یکبار. مامان قربون اون دل بامحبتت بشه. منم که از این بوسه های کوچولو و شیرین مست مست شدم خودم رو به خواب میزدم تا تو بیشتر نوازشم کنی. عاشقتم عسلم. غروب هم با خاله نغمه(دوست مامانی) و دختر نازش نیوشا رفتیم ساحل. کلی شما دو تا تو ماسه ها غلت زدید و بازی کردید. بدون هیچ توضیح اضافی میرم سراغ عکسها: ...
22:23